بررسي نظامهاي اجتماعي بر روابط انساني

دكتر ابوالفضل بختياري و مهتاب خلج امير حسيني

 

مقدمه:

انسان فردي كه هميشه با تمامي معاصران خود فرق دارد به همراه خود شخصيت خويش را به سازماني مي آورد.اميد او اين است كه در اين سازمان برخي از خواستهاي خود را ارضا نمايد و در تحقق هدفهاي توليدي سازمان براي جامعه سهمي به عهده داشته باشد خدمات توليدي اين است كه اغلب نيازمند تلاشهاي گروهي هستند . سازمان در نظام پيچيده اي از ارزشها و روابظ كه ممكن است آن را نظامي اجتماعي تلقي نمود به فعاليت مي پردازد. هر گروه كوچك خرده نظامي است در دل گروههاي بزرگتر كه اينها خود خرده نظامهاي گروههاي بزرگتري به شمار مي آيد و به همين ترتيب تا  جمعيت جهان را شامل بشود.

 

محيط اجتماعي( فرهنگ):

در فرهنگي كه سازنده عقايد آداب و رسوم دانشو طرز عملهاي اوست بزرگ رشد مي كند. فرهنگ رفتار قراردادي جامعه محسوب مي شود و بدون آنكه خود از آن آگاهي داشته باشد بر تمامي افعال و اعمال او سايه مي افكند. تغيير و تحول در فرهنگ به كندي صورت مي پذيرد و از اين طريق به جامعه ثابت و امنيت مي بخشد.

 

تاثير فرهنگ بنيادي در كار:

خيلي از جنبه هاي زندگي بر رفتار آدمي تاثير شگرف دارد بنابراين لازمه ي درك رفتار افراد مطالعه و درك فرهنگي است كه او در آن زندگي مي كند.مردم در كليسا در مدرسه در خانه و در فروشگاهها با يكديگر ملاقات مي كنند كتاب مي خوانند به سينما مي روند و فعاليتهاي بسيار ديگري مي كنند كه موجب  مي شود مدتها قبل از آن كه تقاضاي استخدام در موسسه اي را بنمايد از سلسله ارزشهايي اساسي برخوردار باشد. در واقع ارزشهاي بنيادي چنان در افراد ريشه دوانيذه اند كه تغيير آنها حتي در سنيني كه شخص دبيرستان را ترك مي كند به دشواري ممكن است صورت بگيرد.

 

 

 

 آزادي:

يكي از ارزشهاي بنياي و اجتماعي آزادي است يعني شخص آزاد است در محدوده اي قابل قبول هركاري دلش مي خواهد انجام دهد البته منظور آزادي مطلق نيست زيرا در آن صورت هرج و مرج بر جامعه مستولي مي شود.

مساوات:

ارزش اجتماعي دبگر مساوات است كه لازمه اش آن ست كه افراد بعنوان فرد در مقام مقايسه با سايرين داراي حقوق و مياي اجتماعي مساوي و يكساني باشند . اين ارزش به تفاوتهاي فكري احساسي و اجتماي افراد واقف است و طبيعتا هر كس را مستحق پاداشي متفاوت مي داند. اما از يك نظر گاه فلسفه افراد را با يكديگرمساوي مي شمارد. تساوي  ديگر هم  وجود دارد كه تساوي حقوق افراد در برابر قوانين دولتي و قواعد و مقرراتي است كه كارفرمايان وضع كرده اند.

 

طبقه اجتماعي:

همه سازمانهاي بزرگ بر حسب رتبه و مقام اجتماعي افراد آن به گروهها يا طبقات جتماعي تقسيم گرديده اند. منظور ازطبقه بندي تقسيم بندي و يا طبقه بندي مردم به گروههاي مختلف بر حسب مقام و مرتبه اجتماعي و اقتصادي آنها مي باشد .

 

فهرست:

يكي از مفاهيمي كه به تحرك اجتماعي وابسته است فهرست است . افراد انتظار دارند كه شغل آنها فهرست ترقي اجتماعي و اقتصادي در اختيارشان قرار دهد.

 

پايگاه اجتماعي:

مقام و مرتبه اجتماعي شخص در مقايسه با ساير افراد در يك نظام اجتماعي پايگاه اجتماعي او محسوب مي شود . دو نوع پايگاه اجتماعي وجود دارد : رسمي و غير رسمي.

پايگاه رسمي افراد عبارت از مقامي است كه در سلسله مراتب سازماني حائز هستند.

پايگاه غير رسمي فرد عبارت از مقام و مرتبه اجتماعي است كه اشخاص بر حسب احساسات خود نسبت به اوبرايش  قائل  هستند.به سخن ديگر پايگاه غير رسمي شخص مقامي است كه شخص در يك نظام غير رسمي حائز است.

روابطي كه بر پايه پايگاه اجتماعي استوار است نيازمند داشتن مقام و قياس است بنابراين لازمه وجود آن روابطي  است كه بر پايه ي پايگاه اجتماعي استوار باشد وجود دو يا چند نفر است لزوما يك نفر بايد مقامش بالاتر و ديگري پايينتر باشد افراد در يك نظام پايگاهي و يا در سلسله اي از مقامات به يكديگر پيوسته هستند كه مقام و مرتبه آنها را در آن مقام نسبت به يكديگر تعيين مي كند.

حب جا و مقام يكي از قويترين عوامل انگيزش افراد در سر كار است.

عناصر سازماني پايگاه اجتماعي:

رده ي سازماني:

يكي ار عناصر پايگاه اجتماعي مقام و مرتبه است كه شخص در سلسله مراتب سازماني حائز است مقام بالا شخص را در موقعيتي قرار  مي دهد كه درباره ي ديگران تصميم اتخاذ كند و اقداماتي به عمل آورد كه در سرنوشت آنها موثر مي افتد .

 

نوع كارو مهارت:

معمولا اجتماع فكري را در مقام مقايسه با مهارتهاي جسمي در پايگاه بالاتري قرار مي دهد. همچنين براي ميزان مهارتهاي فكري نسبت به مهارتهاي جسمي اعتبار بيشتري قائل است.

 

شرايط كار:

شرايط بهتر كار معمولا براي كساني كه از آن برخوردارند پايگاه اجتماعي بالاتري بوجود مي آورد و درست به همين علت كارهاي دفتري در مقام مقايسه با كارهاي هم سطحي كه در كارخانه انجام مي شود در پايگاه بالاتري قرار دارند.

 

حقوق:

ميزان مهارت شرايط كار و ساير عوامل ميزان حقوق شخص را معين ميسازند كه خود شاخص پايگاه اجتماعي او است . در هر سازمان سلسله مراتب بر پايه حقوق استوار است و هر گونه اختلالي كه ارزيابي مشاغل و يا ساير انگيزهها در سلسله مراتب سازماني پديد مي آورد. احتمالا موجب اختلال نظام اجتماعي خواهد شد. نحوه محاسبه و پرداخت حقوق نيز داراي نشانه هايي از پايگاه اجتماعي است.

 

تحصيلات:

تحصيلات عالي سبب ارتقاي  پايگاه اجتماعي افراد مي شود اكنون كه جهان صنعتي تر و پيچيده تر شده و طبعا نياز به افراد تحصيلكرده را افزايش داده است . تحصيلات يكي از عوامل مهم پايگاه اجتماعي افراد در محيط كار شده است .

 

آموزش روابط انساني:

لازمه يادگيري تغيير رفتار شخص است . هر يادگيرنده اي بر حسب موقعيت خاص خود كه مولود توارث و تجربيات گذشته اوست به گونه اي متفاوت در برابر آموزش واكنش نشان مي دهد تعادل و توازن اين رفتار را كم و بيش سلسله نيروهايي حفظ مي كنند كه با يكديگر كنش متقابل دارند آموزش رشته نيروهاي جديدي به ميدان مي آورد تا نيروهاي قديمي را اصلاح كرده رفتار جديدي را بنياد گذارد.

يكي از عوامل مهم در آموزش انگيزش است افراد آنچه را كه مي خواهند ياد مي گيرند . يكي از راههاي ازدياد انگيزش اين است كه آموزش را به مشكلات روزمره ي يادگيرنده ارتباط دهيم.

عامل مهم ديگر در آموزش انتقال آموزش است يعني ياد گرفتن يك عمل آموختن اعمال ديگر را تسهيل مي كند و انتقال جنبه ي قطغي ندارد حفظ كردن اشعار به شخص در به خاطر سپردن اسامي افراد كمك نمي كند وقتي كارها يكنواخت است انتقالي صورت نمي پزيرد . انتقال وقتي صورت مي گيرد كه فكر دانسته و شناخته شده اي در موقعيت تازه اي مورد پيدا مي كند به شرط آنكه يادگيرنده از مورد استعمال به آن آگاهي داشته باشد.

يكي از معروفترين اصول يادگيري دوبارهبه خاطر آوردن را تعادي معاني است . هر چند مردم فراموشكار هستند .اما چيزي را كه آموخته اند در مقام مقايسه يا مطالبي كه براي اولين بار مي خواهند ياد بگيرند زودتر بخاطر مي آورند.

 

مسئوليت آموزش:

مسئوليت آموزش افراد در زمينه ي روابط انساني به عهده ي مديران صف مي باشد يعني مديراني كه در ساسله مراتب سازماني مسئوليت مستقيم اداره ي افراد را به عهده دارند ( نه كارمندان ستاد كمكي و واحدهاي خدمات ) مسئول هستند ترتيبي دهند افرادي كه در سازمان تحت نظر آنها انجام وظيفه مي نمايند.

 

روشهاي آموزش رزابط انساني:

آموزش روابط انساني رزشهاي گوناگوني دارد . بر حسب موقعيت برخي موثرتر از روشهاي ديگر هستند .

 

روشهاي سنتي آموزش روابط انساني:

براي انتقال حقايق و عقايد در سازمانها روش سخنراني و گفتگو به نحوي گسترده تر مورد استفاده قرار مي گيرد. اين روشها در آموزش روابط انساني بويژه به هنگام دادن اطلاعات درباره ي رفتار سازماني سودمند مي باشند. ضمنا در تغيير دادن طرز رفتار اشخاص نيز تا حدي موثرند.ه شركت كنندگان

 

آمو.ش از طريق كنفرانس از وجود عده ي محدودي شركت كننده كه با همكاري رهبر كنفرانس درباره ي موضوعي خاص به بحث مشترك مي پردازند استفاده مي نمايند .

مشكل ديگر روش بررسي قضايا روش بررسي رويدادها است . روش بررسي رويدادها را به پنج مرحله تقسيم مي كنند :

1-      ارائه ي رويدادها

2-      كشف حقايق بوسيله ي طرح سوالات از جانب شركت كنندگان

3-      اخذ تصميم گروهي درباره ي تصميمات اساسي و يا تصميماتي كه مثلا نيازمند تشريح مسئله و مشكل مي باشد.

4-      نگارش تصميم انفرادي كه شامل ارائه ي دلايل قانع كننده از طرف هر يك از شركت كنندگان مي باشد.

5-      بحث گروهي درباره ي رويدادها به طور كلي و درباره ي تصميماتي كه اتخاذ شده است .

 

آموزش آزمايشگاهي:

آموزش آزمايشگاهي وضعيتي ايجاد مي كند كه ضمن آن شركت كنندگان از طريق كنش متقابل برخي از اوضاع و شرايطي را كه مورد بحث و گفتگو قرار مي دهند شخصا تجربه مي نمايند. بدين ترتيب بر مطلوبيت خود نسبت به روشهاي سنتي مي افزايد. اين روش به افراد امكان مي دهد خود را مورد تجربه و آزمايش قرار مي دهند روش آزمايشگاهي نسبت به روشهاي سنتي آموزشي در تغيير نحوه ي انجام وظيفه ي شخص موثرتر است اين كه شركت كنندگان تحت شرايط آزمايشگاهي برخي از رابطه هاي انساني را مورد تجربه قرار دهند تاثير بيشتري براي آنها خواهد داشت.

 

روشهاي آزمايشگاهي:

ايفاي نقش : در اين روش 2 يا چند نفر در كلاس درس نقش در وضعيتي حقيقي مبادرت مي ورزند.

مسابقه: روش آزمايشگاهي ديگري است كه ايفاي نقش در آن مطرح است با اين تفاوت كه تاكيد آن مسائل و مشكلات اداري است در حالي كه توجه ايفاي نقش بيشتر معطوف به احساسات و روابط بين افراد به هنگام كنش متقابل است .بنابراين مسابقه از نظر مفاهيم رواني و منطقي داري تعادل و توازن بيشتري است و بيشتر به يك كار گروهي شباهت دارد .

 

 

نتيجه گيري:

از نوشتار پيشين اين چنين نتيجه مي گيريم كه وقتي فردي براي انجام كار به گروهي مي پيوندد جزئي از نظام اجتماعي آن سازمان مي گردداز آن طريق با دنياي كار و كوشش ارتباط مي يابد.

برخي ارزشهاي اجتماعي بنيادي كارگران شامل آزادي- مساوات – امنيت اجتماعي – طبقه ي اجتماعي و فهرست مي باشد الگوهاي انگيزشي مهمي كه از عوامل فرهنگي ناشي مي شود عبارت هستند از موقعيت – وابستگي – رقابت و قدرت انگيزش.

هماهنگي فرد با نظام سازماني علامت سازگاري با آن نظام است كه از طريق فرايند سازش و پيمان رواني او با نظام مربوط حاصل مي گردد.

منبع:

ديويس، كيت ( 1356).مقدمه اي بر روابط انساني.ترجمه ناصر رحيمي-محمود توتونچيان .تهران: مركز آموزش مديريت دولتي.